Neuto Linguistic Programming) NLP) ان ال پی

ان ال پی یا برنامه ریزی عصبی کلامی، علمی است که بنیان گذاران آن جان گریندر و ریچارد باندلر با الگوبرداری، تحلیل و شبیه سازی حالات روحی، جسمی و رفتاری انسانهای موفق، تلاش کردند الگویی مناسب برای حل مشکلات روحی و رسیدن به نتایج دلخواه ارائه دهند.

NLP برنامه ای است جهت کنترل زندگی است و این علم باورها و ابزار لازم و مورد نیاز را برای خلق شخصیت و طراحی نوع روابطی که برای ارتقا کیفیت زندگی به آن احتیاج داریم در اختیارمان قرار می دهد. و در عبارت کلی، NLP علم ساده سازی و کاربردی کردن مفاهیم و منطقهای پیچیده روانشناسی است که با روشهایی ساده و قابل دستیابی برای همه، در هر شرایط سعی در بهبود ساختارهای شخصیتی انسان دارد.  

مدلسازی نرم افزاری ذهن

تاریخچه علوم بشری نمایانگر آن است که انسان برداشتها و اکتشافاتش را از قوانین حاکم بر هستی در قالب مدلها، تمثیلها و اشکال بازسازی شده و قابل درک و فهمی ارائه می دهد تا زبانی مشترک برای ارائه و انتقال پیدا نماید. به عبارتی دانش بشری در قالب این مدلسازی ها قابل فهم و سازماندهی بوده است. این گونه مدلسازیها خصوصا در علوم تجربی کاربرد فراوانی دارد.

تعریف ساختار ملکولی مواد و تحلیل اجزای مولکولها به تفکیک الکترون، پروتون و نوترون از جمله این مدلسازیها هستند. همین طور دانشمندانی که سعی در درک و تحلیل دنیای پیچیده و شگفت انگیز ذهن انسان دارند، سعی کرده اند به نوعی از مدلسازیهای قابل فهم جهت سازماندهی مفاهیم خود استفاده کنند.

در این مدل ساختار ضمیرناخودآگاه انسان، به عنوان سیستم پردازشگر مرکزی و ابرکامپیوتر درونی او وظیفه شکل گیری سه بعد اصلی بنا کننده شخصیت را بر عهده دارد: بعد افکار، بعد احساسات و بعد رفتار. این سه بعد حجم شخصیت ما را معرفی می کنند.به عبارتی محصولات تولیدی ضمیرناخودآگاه ما در سه مدل روانه بازار مصرف یعنی جلوه های شخصیت ما می شوند:

افکار، احساسات و رفتار.

اما فرآیند تولید این محصولات در ضمیر ناخودآگاه ما به چه ترتیبی انجام می شود؟ ساختار ضمیرناخودآگاه ما به عنوان پردازشگری باشکوه و قدرتمند، اما غیرهوشمند و بی شعور، تشکیل شده از مجموعه نرم افزارهای ثابت و مشخصی است، که در حالت معمولی این نرم افزارها غیرفعالند و در صورت ورود کدهای مربوطه به ضمیرناخودآگاه این نرم افزارها امکان فعال شدن را پیدا می کنند و شدت فعالیتشان بسته به قدرت کدهای ورودیست. تعدد و تنوع این نرم افزار در ضمیرناخودآگاه همه تقریبا یکسان است.

در ضمیرناخودآگاه همه ما نرم افزارهایی حضور دارند که در صورت فعال شدن، سه بعد شخصیتی انسانی درستکار و یا انسانی پلید را فراهم می کنند. نرم افزارهایی هستند که می توانند ما را تبدیل به مادر ترزا کنند یا تبدیل به صدام حسین.

برای شکل گیری هر گونه شخصیتی تمام نرم افزارهای لازم در ضمیرناخودآگاه تک تک ما وجود دارند و آنچه موجب خلق شخصیتهای متفاوت در تک تک ما می شود، نوع کدهای ارائه شده به ضمیرناخودآگاه است. و اما این کدهای ورودی از چه جنسی هستند و چگونه شکل می گیرند.

کدهای ورودی نرم افزارهای ما، عبارتند از برداشتها و ادراکات ما از دنیای پیرامون که این برداشتها پس از عبور از فیلترهای سه گانه پرونده های ذهنی، نظام باورها و ارزشها و وضعیت احساسی ما تبدیل می شوند به کدهای قابل استفاده و قابل تغذیه برای نرم افزارهای ضمیرناخودآگاه و هر کدام می توانند نرم افزاری را فعال سازند. واقعه ای ما را دچار خشم و عصبانیت می کند، در حالیکه همان واقعه شخص دیگری را غرق در خوشحالی خواهد کرد. چرا که برداشت ما از آن واقعه پس از عبور از فیلترهای سه گانه مخصوص به ما، تبدیل به کدهای قابل استفاده نرم افزار خشم می شود و برای دیگری تبدیل به کدهای قابل استفاده نرم افزار شادی. آن روز که تیم ملی فوتبال ایران با نتیجه ۶ بر ۲ کره جنوبی را شکست داد، این واقعه در پردازشگر ما نرم افزاری را فعال کرد که ما غرق غرور و شادی شدیم و همین واقعه در پردازشگر مردم فوتبالدوست کره جنوبی نرم افزاری را فعال کرد، از آن به عنوان تلخترین و غم انگیزترین خاطره زندگیشان یاد می کنند. مدلسازی نرم افزاری ذهن که در این فرمت برای نخستین بار توسط من بیان می شود، ساختار ضمیرناخودآگاه را به عنوان پردازشگر مرکزی قدرتمند و بی شعور انسان شامل نرم افزارهای ثابت، از پیش طراحی شده و مشترکی می داند که تنها در صورت ورود کدهایی مخصوص قابل فعال شدن هستند. این کدها برداشتهای ما از تصاویر زندگی ، فیلتر شده توسط تطابق با خاطرات گذشته، نظام باورها و ارزشها و وضعیت احساسی ما هستند. محصولات خروجی این نرم افزارها سه بعد اصلی شخصیت یعنی افکار، احساسات و رفتار می باشند.

بر اساس مدل نرم افزاری ذهن، تکنولوژی تغییر، یعنی مهارت تغییر کدهای ورودی نرم افزارهای ضمیرناخودآگاه، یعنی تکنیک فعال سازی نرم افزارهایی که ما به محصولات خروجی آنها نیاز داریم، یعنی توان از کار انداختن نرم افزارهایی که محصولاتی مغایر با خواست و انتظار ما تولید می کنند و تکنولوژی تغییر یعنی مهارت برنامه ریزی ضمیرناخودآگاه، مهارت تحول شخصیت و مهارت تغییر زندگی و در یک جمله:

تکنولوژی تغییر برابر است با مهارت طراحی سرنوشت

پیش شرط اجرای تکنیکها: تحریک انگیزه، اشتیاق و طلب طوفانی

پیش از اجرای هر تکنیک راهبردی برای شکل گیری تغییر و تحول، شرطی مهم و تعیین کننده وجود دارد پیش شرطی که انجام هر روشی برای ایجاد تحول و دگرگونی وابسته به آن می باشد. خیلی ساده است:

برای ایجاد هر تغییری، باید بخواهیم که تغییر کنیم

این جمله به ظاهر ساده و بدیهی عملا نیمی از راه تحول و دگرگونی است. نیمه اصلی و تعیین کننده و نیمه دوم، تکمیل کننده نیمه نخست خواهد بود و بدون آن تاثیری نخواهد داشت.

تکنولوژی تغییر، با تمام عظمت و قدرتش و با علم به اینکه با ارزشترین و سرنوشت سازترین مهارتی است که در تمام طول عمر کسب می کنیم، در عمل مهارتی بی تاثیر، مرده و بی استفاده خواهد بود، اگر میل و طلبی واقعی و عمیق برای دگرگونی وجود نداشته باشد.

مردی را می شناختم که همسرش گرفتار وسواس شدید بود و زندگی را برای خانواده اش جهنم کرده بود. برایم درد دل کرد که دست به چه کارهایی نزده، چه دکترهایی، چه متخصصانی، چه روانپزشکانی، چه داروهایی چه هزینه هایی و همه بی فایده. وسواس ناهنجار و غیرقابل تحمل همسرش به هیچ قیمت دست از سر زندگی آنها بر نمی داشت و مستاصل و درمانده شده بود. به او گفتم، هیچ فایده ای ندارد، مگر آنکه همسرت واقعا بخواهد خود را تغییر دهد. با تعجب نگاهم کرد و با تمسخر گفت: اگر بخواهد؟ راهی نمانده که نرفته باشیم و روشی نبوده که امتحان نکرده باشیم، آن وقت می گویی اگر بخواهد،پاسخ دادم: خواستن نه در این حدی که می گویی، خواست و طلبی در حد نقطه عطف نقطه ای که انتخابی دیگر برایش موجود نباشد. مدتی گذشت، تا اینکه دوباره دوستم را دیدم. شاد و سرحال به نظر می رسید، برایم تعریف کرد که همسرش تقریبا درمان شده و زندگی آنها واقعا شیرین شده است. پرسیدم چطور همسرت تغییر کرد . گفت یک روز پیش او رفتم و گفتم با تمام علاقه ای که به تو و زندگیم دارم باید از هم جدا شویم و چاره دیگری نیست. همسرم که از شنیدن این حرف خشک شده بود، ابتدا فکر کرد سر به سرش می گذارم اما من خیلی جدی برایش توضیح دادم که دیگر تحمل وسواس او را ندارم و تصمیم خودم را گرفته ام و پس از مدت کوتاهی همسرم معالجه شد و وسواسش را ترک کرد. در واقع بهترین شرایط برای دگرگونی همسر آن مرد به وجود آمده بود. ارزنده ترین منطقه برای شکل گیری فرآیند تغییر، نقطه عطف است. جایی که فرد چاره ای جز پذیرش تغییر ندارد و مجبور است مسیر زندگیش را عوض کند. فرآیند تغییر و تحول در این نقاط به بهترین نحو قابل اجراست.

در واقع اگر بزرگترین و مجربترین متخصصان و روانپزشکان دنیا هم جمع شوند تا باعث به وجود آمدن کوچکترین تغییر در شخصیت من شوند، اگر خود تمایلی جدی و عمیق برای تغییر نداشته باشم، تمام تلاش آنها بی ثمر خواهد بود.

تصور کنید قرار است یک روز از خانه خارج شده و وارد شهری شوید که هیچ انسانی در آن پیدا نمـی شود. گمان نمـی کنم همت کنید و پیژامه خود را هم عوض کنید. این جهت گیری منطق مشترک تمام نرم افزارهای ماست. کاری که مدتهاست حس و حال انجام دادنش را نداشتی، به یکباره با تمام انرژی و با اشتیاق انجام می دهی، ماهیت کار تغییری نکرده جهت نرم افزار شما دگرگون شده، چون جناب رئیس از شما خواسته تا این کار را انجام دهی و نرم افزار شما میل دارد به لذت جلب رضایت رئیس و می ترسد از درد غضب ایشان، و نرم افزار مربوطه به نحوی فعال می شود تا کاری را که در مدت چند ماه از انجام آن سرباز زده اید، در عرض چند ساعت تمام کند.

سالهاست چاقید و شکم بزرگی را با خود حمل می کنید و عین خیالتان هم نیست و دغدغه ای بابت این وضعیت ندارید. طبیعی است، لذت خوردن و زیاد خوردن قدرتمندتر از رنج چاقی است و چنین توازنی میان این دو قطب جهت نرم افزار رفتار شما را به نحوی تعیین می کند که چاق بمانید و چاقتر شوید.

اما به یکباره به تکاپو می افتید به سرعت وزن کم می کنید و لاغر می شوید. چه اتفاقی افتاده، قبول کرده اید چاقی صحیح و پسندیده نیست. خیر، ظاهرا موضوع وصال محبوبی در میان است و لذت این وصال و رنج نرسیدن به یار، قطبهای جدیدی برای نرم افزار شما تعیین شده و جهت آن را به سمت فرار از رنج چاقی و تمایل به لذت تناسب اندام برگردانده است.

پذیرش این منطق در جهت گیری کلیه نرم افزارهای ضمیرناخودآگاه، می تواند روش و تکنیک موثر و قدرتمندی را در تکنولوژی تغییر در اختیار ما بگذارد. و این تکنیک همان معکوس سازی محرکها یا تغییر جهت نرم افزارهای ذهنی است.

نیاز به تغییر و تحول داریم، باید احساسی را در خود تقویت کنیم و یا از شر احساسی آزار دهنده خلاص شویم. باید رفتاری را در خود شکل دهیم، یا رفتار ناپسندی را ترک کنیم. می دانیم باید عوض شویم و نیاز داریم به این دگرگونی. تلاش خود را انجام می دهیم ولی بی فایده است و همان رفتار و احساس قبلی را تکرار می کنیم.

چرا تغییر در ما شکل نمی گیرد؟ و چرا نرم افزار مربوطه، خلاف خواست و اراده ما عمل می کند. دلیلش واضح است خواست و اراده شما نقشی در تعیین جهت نرم افزارهای ضمیرناخودآگاه ندارد.

تکنولوژی تغییر با بهره گیری از تکنیک تغییر کدهای مفهومی روشی بسیار موثر و کاربردی را پیشنهاد می کند که در آن کدهای ورودی نرم افزارهای ضمیرناخودآگاه در فرمت مفهومی دگرگون می گردند و این دگرگونی باعث غیرفعال شدن نرم افزار مزاحم و فعال شدن نرم افزارهایی می شود که محصول خروجی آن وضعیت مورد نظر ماست.

کلید این تغییر، بازنگری فیلترهای سه گانه است. خاطرات و پرونده های ذهنی گذشته، نظام باورها و ارزشها و حالت احساسی موجود ما.

همسرم شروع به غر زدن می کند، آمپر من بالا می رود و دعوا آغاز می گردد. مثل همیشه، تلخ و عذاب آور. نحوه شکل گیری این فرآیند چگونه است و در کدام نقاط کلیدی این فرآیند باید تغییر را ایجاد کرد.

حواس پنج گانه من شروع به جذب دیتاها می کنند. تصویر و فیلم صحنه غر زدن همسر و صدای نق زدن او اطلاعات مرتبطی هستند که دریافت می شوند. این اطلاعات بلافاصله وارد فیلترهای سه گانه می گردند. در فیلتر اول ضمیرناخودآگاه سری به بایگانی عظیمش زده و پرونده خاطرات قبلی مرتبط را استخراج می کند. صحنه دعواها و مشاجرات قبلی و بگو مگوهای شدیدی که با غر زدن همسر آغاز گردیده و در این فیلتر عملیات انطباق گذاری انجام می شود و تصویر پس از انطباق با تصاویر مشابه قبلی تقویت می گردد.

در مرحله بعد دیتای مورد نظر ما وارد فیلتر نظام باورها و ارزشها می شود. ارزشها و باورهای مرتبط جهت مفهوم دهی به این دیتای خام حاضر می شوند شبیه چنین باورهایی:

۱-      همسرم غر می زند چون بداخلاق و بدرفتار است.

۲-      همسرم غر می زند چون قصد آزار مرا دارد.

۳-      همسرم غر می زند چون به من علاقه زیادی ندارد.

۴-      همسرم غر می زند چون خودخواه است.

۵-      همسرم غر می زند چون از زندگیش ناراضی است.

۶-      غر زدن همسرم برابر است با اختلال در آسایش من و تجاوز به حقوق مسلم من.

۷-      …

دیتای مورد نظر ما حالا از فیلتر سوم عبور می کنند و آن وضعیت فعلی احساس من است. احتمالا در این هنگام خسته از سرکار برگشته ام. روز پرتنشی داشته ام و درگیریهای فکری وضعیت احساسی نامطلوبی را در من ایجاد کرده و این دیتا با عبور از فیلتر، آغشته به این احساسات می شود.

حالا کد ورودی نرم افزارهای ضمیرناخودآگاه کاملا آماده و قابل مصرف است و البته می تواند با قدرت نرم افزار خشم را در من فعال کند و این کار را به موثرترین و زیباترین شکل انجام می دهد و بنده عصبانی می شوم. همسرم شروع به غر زدن می کند آمپر من بالا می رود و واکنش نشان می دهم و واکنش منفی من رفتار تند او را تشدید می کند، کدهای من تقویت می شوند و من عصبانی تر می شوم و این مشکل آنچنان ادامه پیدا می کند تا یک دعوای درست و حسابی راه بیفتد.

تکنولوژی تغییر، با بهره گیری از تکنیک تغییر کدهای مفهومی، چگونه می تواند وارد عمل شود. روش مشخص است، فیلترها باید به گونه ای عمل کنند که مفهوم کدها عوض شده و تبدیل به کدهای جدیدی شوند که توانایی فعال کردن نرم افزار متفاوتی را داشته باشند. فیلتر اول چگونه عمل کرده بود، خاطراتی از بایگانی عظیم ضمیر ظاهر شده بود که مربوط به خاطره مشاجرات و دعواهای قبلی بود. انطباق گذاری با چنین تصویرهایی مفهوم کدها را به سمت تبدیل به کدهای فعال کننده نرم افزار خشم گرایش می دهد. حالا کلید کنترل اتوماتیک کامپیوتر ضمیر را خاموش کرده و کنترل را به دست خود بگیرید. در مواجهه با صحنه غر زدن و نق زدن همسر، خاطرات شیرین و دوست داشتنی گذشته را به یاد بیاورید. حاضر کردن چنین صحنه هایی در سطح آگاهی ما باعث می شود در اولین گام کدهای ورودی تغییر مفهوم دهند. مفهوم جدید گرایشی عاطفی، عاشقانه و محبت آمیز داشته و  شباهتی به مفاهیم قبلی ندارد.

کدها وارد فیلتر دوم می شوند. دوست دارید چه باورهایی وظیفه ارزشیابی و ارزشگذاری کدها را عهده دار شوند. دکمه کنترل اتوماتیک را خاموش کنید و باورهای مورد نیاز خود را گزینش کرده و شکل دهید چه باورهایی:

۱-      همسرم غر می زند چون نیاز به جلب محبت من دارد.

۲-      همسرم غر می زند تا با این عمل به لحاظ عاطفی تنشهای خود را تخلیه کند.

۳-      همسرم غر می زند یعنی برای تسکین مشکلاتش نیاز به ابراز همدردی دارد.

۴-      همسرم غر می زند تا حضور او را در زندگیم جدیتر بگیرم.

۵-      همسرم غر می زند چون به من نیاز دارد و این نیاز بخاطر عشق اوست.

۶-      …

کدهای عبوری از فیلتر چنین باورهایی، شباهتی به کدهای قدیمی و گذشته ندارند.

و در مرحله آخر کدها از وضعیت فعلی احساس و روحیه من باید عبور کنند. آیا خسته ام. عصبانی، کسل و یا افسرده و غمگین. کدها با عبور از چنین فضایی چه وضعیتی پیدا خواهند کرد. بهتر نیست این کدها از حالت احساس شاد، پرنشاط، پرانرژی و سرشار از عشق و عاطفه عبور کنند.

حمید تقدسی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.